خواهش مي كنم

رعنا ادبياتش از من بهتره

اتفاقا امروز امتحان ادبيات داشتم

سر امتحان معني بلامعارض رو يادم نمي اومد اعصابم خورد شد

راستي دبيرمون آخر ورقه شعر سهراب رو نوشته بود

دچار يعني عاشق ...

منم براش نوشتم

سپيده كه سربزند

شايد گلي بدمد

به ياد آن گلي كه در بهار بريدي

پس بياد زندگي

هرگز مگو

هرگز

سلام
منم ابتدا تظر شخصي ام را ميگم ، بعدش نظر كارشناسي شده را .
البته اكثر نكات در كامنت پايين ( رعنا ) بيان شده.
اول اينكه اينقدر زيبا و راحت گفته كه خواننده
به راحتي محيط را در ذهن خود تجسم ميكنه و
خودش را در اون مكان حاضر مي بينه .
موسم دلگيري : در نگاه اول فصل پاييز به ذهن مي آيد ولي
منظور اصلي دوره ي خفقان طاغوت و شاهنشاهي .
زندگاني سيبي است ، گاز بايد زد با پوست :
اكثر آدما سيب را بدون پوست مي خودند چون دلچسب تره
و همين طور همه زندگي بي دغدغه را بيشتر دوست دارند
ولي در اينجا سهراب ميگه كه زندگي را با همه ي نا ملايمتي هاش
بايد قبول داشته باشيم.
اشك مي ريزم . مادرم مي خندد :
آرايه ي تضاد را به كار برده.
و البته " اشك مي ريزم " هم ايهام داره چون ممكنه به خاطر اينكه
آب انار كه در چشمش پريده ، اشك بريزه و يا به خاطر
حرف مادرش كه گفته : موسم دلگيري است.

در پناه پروردگار

سلام

عالي بود از انتخابت ميگم

و اما آرايه .....بذار فكر كنم

يكي از بزرگ ترين و بارز ترين آرايه هاش به كار بردن اسم منه كه شعر رو بسيار بسيار زيبا كرده

و اما بقيه آرايه ها:توي قسمت موسم دلگيريست ايهام داريم

1:شايد منظور فصل دلگيري باشه

2:شايد اون موقع دلگير بوده

توي قسمت زندگاني سيبيست:تشبيه اسنادي داريم

تازه لادن ها پيدا شده اند :تشخيص داريم

به دل ميگويم:بازم تشخيص

دانه هاي دلشان:تشبيه

البته لازم به ذكر است كه من و باران با فكر كردن زياد به اين نتيجه ها رسيديم

مرسي از اينكه سر زدي

فعلا باي

سلام

بخدا سخته

براي مني كه ادبياتم هم زياد خوب نيست آرايه درآوردن سخته چند بار خوندم

ولي بهت قول ميدم فردا ميام همه ي آرايه هاشو برات مي نويسم

راستي ميشه كمكم كنيد

ببينيد قراره يه همايش برگزار بشه راجع به قدير و ولايت(حضرت علي )

براي دكور و صحنه از من نظر خواستند البته من خودم يه قطب همايش هستم . قرار پاورپوينتش رو من درست كنم ولي اگه ايده اي براي دكور داريد بهم بگيد

آرايه هارو هم فردا حتما مي نويسم